(
توضیح: نوشته حاضر، نامه یکی از مخاطبین
نکونیوز است که پایگاه خبری و تحلیلی نکونیوز، بیکم و کاست اقدام به انتشار آن میکند. درج این مطلب در نکونیوز، به معنای تأیید یا رد محتوای آن توسط این پایگاه خبری-تحلیلی نیست.)
خطایی در صنعت نفت کشور در حال وقوع است که پیش از همه کسانی که خود را حامی گفتمان تعقل و اعتدال میدانند، باید نسبت به آن هشدار داده و تا جایی که در توانشان است از مسلط شدن و پر بال گرفتن این رویه خطا، جلوگیری کنند. بیپرده بگوییم، منظور برخی از انتصاباتی است که در وزارت نفت در حال انجام است.
این داستان معروف را حتماً شنیدهاید که فردی بر روی پشت بام ایستاده بود و به لبه جلویی بسیار نزدیک شده بود. رهگذری به او رسید و گفت عقب بایست که هر آن ممکن است سقوط کنی. فرد عقب رفت، اما به قدری زیاد که از آن سوی بام افتاد! ظاهراً حال و روز انتصابات این روزهای نفت هم چنین است.
گفتند متوسط سن مدیران بسیار بالاست و عمدتاً بازنشستگان بیانگیزه سمتهای ارشد را پرکردهاند، اما نتیجه به کارگیری جوانان ناموفق و بی کارنامه دور و بر وزیر شد. اینان که به نام جوانگرایی در مناصب بزرگ نشستهاند یا زمزمه انتصابشان شنیده میشود، نه در میان نخبگان کشور هستند، نه دستاورد شاخصی در عملکرد گذشته داشتهاند، و نه عقبه سیاسی یا اجتماعی دارند که به واسطه آن گرهای از مشکلات صنعت باز کنند. شناخت از گذشته به عنوان دانشجوی وزیر تنها دلیل بیان شده توسط وزیر محترم نفت در جلسه معارفه معاون جدید وزارت نفت است. به نظر این انتصاب به دلایل زیر، یک حرکت باخت-باخت برای وزیر محترم نفت، صنعت پالایش و پخش و شخص جوان منصوبشده باشد.
۱.
فرد منصوبشده به عنوان مدیرعامل شرکت پالایش و پخش کارنامه قابل توجهی در صنعت ندارد و به این دلیل فاقد اعتبار و جایگاه لازم است و از «مقبولیت» لازم برخوردار نیست. لذا، حرف و دیدگاه چنین فردی نه در نهادهای مختلف از صندوق توسعه ملی گرفته تا سازمان خصوصیسازی، کمیسیون انرژی، وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و حتی فاینانسورهای خارجی جدی گرفته میشود و نه در بدنه سازمان و نه در بخش خصوصی. بنابراین جذب منابع، حل و فصل تعارضات و چالش های صنعت و اخذ امتیاز برای نیروی انسانی شرایط مطلوبتری نسبت به گذشته نخواهد داشت.
۲. خیرخواهانه بگوییم؛
این انتصاب باعث میشود تا نافرمانی سازمانی در اثر نبود مقبولیت، در بدنه پالایش و پخش شکل بگیرد و در خارج این دید ایجاد شود که مدیرعامل، صرفاً «رئیس دفتر وزیر در امور پالایش و پخش» است و از خود هیچ اختیاری ندارد. نتیجه آن که هم کار صنعت لنگ میماند و نسبت به آن چیزی هم که هست عقبگرد صورت میگیرد و هم وزیر محترم نفت بعد از سالها وزارت، حداقل در پالایش و پخش مجبور میشود، چهار سال دیگر طوری وزارتخانه را تحویل دهد که نه تنها گرهی از گرهها باز نشده، بلکه احتمالاً گرههای جدیدی نیز ایجاد شده است. آیا این امر بر اعتبار زنگنه میافزاید؟
۳. این انتصاب، توهم وجود «میانبر رشد و ارتقا سازمانی» را بدنه جوان صنعت ایجاد میکند. گویی دیگر لازم نیست کارشناسان جوان با تلاش گسترده و کسب دانش فراوان، کارنامهای درخشان و نامی نکو برای خود دست و پا کنند! گویی دیگر برای ارتقا و رشد سازمانی به این تلاشهای خستگیناپذیر نیاز نیست؛ به نخبگی و پشتکار، شبزندهداریهای دانشافزا و تخصصآفرین نیاز نیست؛
گویی این مسأله ترویج میشود که باید برای ارتقا از راه دیدن دَم این یا آن شخصیت برجسته استفاده کرد. گویی کافی است در دانشگاه یا در جایی دیگر با یک شخص شاخص که پتانسیل کسب مجدد مدیریت ارشد در آینده را دارد ارتباط گرفت و این خود به تنهایی، اعجازِ رشد و ترقی سریع را رقم خواهد زد! احتمالا از هم اکنون عده ای سرمایه گذاری زود بازدهای روی افرادی چون مهندس اوجی یا مهندس بیات را شروع کرده اند. تصور کنید پشت در اتاق دکتر میرکاظمی چه صفی است برای تعریف پایان نامه!۴. این جوانگرایی نیست؛ بلکه «کشتن انگیزه» کسانی است که میخواهند و باید، مسیر ترقی را مبتنی بر استعداد برتر و عملکرد موفق خود، پله پله طی کنند.
آیا واقعا هیچ نخبهای که با سن زیر ۵۰ سال کارنامه موفقی در صنعت نفت داشته باشد وجود نداشت که بتواند مدیریت شرکت پالایش و پخش را برعهده گیرد یا آنکه این نخبگان بداقبال به جای دانشگاه خواجه نصیر در شریف و تهران و دانشگاه های برتر جهان مشغول طی مدارج علمی بودند و افتخار آشنایی با وزیر محترم نفت را پیدا نکردند؟ آیا آنکه در پروژه های عظیم کشور یا مراکز عمیاتی مشغول کسب تجربه و رقم زدن رکوردهای مثال زدنی بودند و امکان سرزدن به یک کلاس درس خاص را نداشتهاند؟ هیچ چیز بدتر از آن نیست که ندانسته و ناخواسته، در محراب «جوانگرایی»، شایستهسالاری ذبح شود. در گفتمان اعتدال و اصلاحات که برای موفقیت آن خون دلها خوردهایم و خوردهاید، شایستهسالاری اصلی است که تخطی از آن نه تنها زمینهساز افول است، بلکه آغازِ زمین خوردن همین گفتمانی است که سعی کردهایم همچون وجدان خود، از آن پاسداری کنیم.
۵. در ضوابط ارتقا سازمانی یا حتی ارتقا علمی و تحصیلات عمومی، همیشه تبصرههایی برای «نوابغ» وجود دارد. کسانی که به دلیل استعداد خارق العاد خود می توانند به اصطلاح «جهشی» حرکت کنند و بالابروند. اما سوال اینست که آیا در این انتصاب با یک نابغه طرف هستیم؟ آیا هیچ نشانه ای از نبوغ در تحصیلات یا عملکرد حرفه ای این فرد مشاهده می شود؟ چرا «خرق عادت» که میتواند باعث معرفی یک نابغه به فضای یک صنعت شود را با بکارگیری اشتباه حیف میکنیم؟
۶.
وقتی فردی بدین حد بیکارنامه و نامقبول، به عنوان مدیرعامل یکی از شرکت های اصلی وزارت نفت انتخاب می شود، همواره زیر سایه شخص وزیر منصوب کننده باقی میماند و نخواهد توانست خود در مقابل منتقدان و رقبا، مستقلاً سر راست کرده و قد علم کند. این جوانسوزی است نه جوانگرایی! چنین فردی بلافاصله پس از ترک پست وزیر، سمت خود را از دست خواهد داد و نه می تواند برای کسب تجربه به پله های پایین بازگردد و نه می تواند مسیر رشد را ادامه دهد. آیا آن فردی که بدون طی پله های رشد و کسب تجربه مدیرعامل یکی از بزرگترین شرکت های خودروسازی کشور شد هم اکنون کمکی به صنعت می کند؟ آن فرد سابقه طولانی و موفق مدیریت تشکلهای دانشجویی را نیز در کارنامه داشت و چنین شد!
۷. ا
ز سوی دیگر وقتی انتصابی چنین بیضابطه و تعجب برانگیز اتفاق میافتد معمولا توجه و تمرکز سازمان های نظارتی بر روی او قرار می گیرد. سیل گزارشات و توصیهها روانه خواهد شد و فرصت خدمترسانی با همان توان اندک موجود هم از او گرفته می شود. در نهایت، کار پیش نرفته، کارنامهای ایجاد نشده و پروندههایی که بر روی هم تلنبار شده!۸. میگویند در اتریش کورتس ۳۱ ساله احتمالا صدراعظم میشود، در فرانسه مکرون ۳۷ ساله رئیس جمهور شد و در کانادا ترودو ۴۲ ساله نخست وزیر شده است. آیا بررسی نکردهاید که این افراد چگونه مصداق دقیق طی سریع پلههای ترقی یک نابغه بودهاند؟ آیا کورتس استعداد خود را وقتی که رئیس شاخه جوانان حزب، عضو شورای شهر، وزیر امور خارجه بود نشان نداد و با یک کارنامه موفق که در اثر توانایی شخصی نه انتصاب استادش باشد به دست نیاورد؟ مسیر رشد و ترقی مکرون یا ترودو را مطالعه نکردهاید؟
این دلایل متعدد باعث میشوند تا انتصاب صورت گرفته، همانطور که ابتدا گفتیم، به حرکتی باخت-باخت برای صنعت پالایش و پخش، وزیر محترم و جوان منصوبشده تبدیل شود.در نهایت باید گفت وظیفه ما به عنوان دوستان دولت و به عنوان کسانی که خود را در گفتمان اعتدال، اصلاحات و میانهروی سهیم میدانیم، عنوان کردن بیپرده این موضوعات است. دوست همواره میگوید نقاط ضعف را گفتم و دشمن بعد از شکستهایی که خوردیم، میگوید میخواستم بگویم! این دولت، نه به واسطه این شخص و آن شخص، بلکه به واسطه گفتمانی که آن را تبلیغ میکرده به جایگاه دولتمداری رسیده است و بر ماست که از این گفتمان حراست و حفاظت کنیم. روزی که ارزشهای این گفتمان به فراموشی سپرده شود، آن روز نه روز افول این شخص و آن شخص، بلکه روز افول و از صحنه خارج شدن همه کسانی است که در بیش از یک دهه گذشته، خون دلها خوردهاند تا کشور از مسیری غلطی که در آن قرار گرفته بود خارج شود و در مسیر صحیح قرار گیرد. روزی که آرمانها و اصولی همچون شایستهسالاری فراموش شود، تندروها مجدداً عنان کار در دست خواهند گرفت و خواهند گفت: دیدید هر آنچه در مورد عدم کفایتِ اینان میگفتیم، درست بود! امیدوارم که نابغهای خفته منصوب شده باشد که با این پست ناگهان شاهد بروز استعدادهایش باشیم و وزیر و صنعت و شخص خودش و مردم ایران را سربلند کند.
برای عضویت در کانال تلگرامی نکونیوز میتوانید بر روی لینک زیر کلیک نمایید:
https://telegram.me/neconews